--

دیگر نخواهد مرد حتی روز رستاخیز

سه شنبه 18 آذر 1393  •  دیدگاه ها : ()  

دیگر نخواهد مرد حتی روز رستاخیز
شوری که در سر دارم از تو عشق بی پرهیز!

هرجا دیارت می شود دنیای من آنجاست
در چشم مولانا جهان یعنی همان تبریز

امشب که فرهادت در آغوش اجل خواب است
راحت بگیر آری ! تو هم در بستر پرویز


ادامه مطلب
دسته بندی: شعر عاشقانه،

برچسب ها: محمدعلی علیزاده ، شعر معاصر ، غزل معاصر ،

به جهنم

سه شنبه 18 آذر 1393  •  دیدگاه ها : ()  

گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود

روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود

آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش
پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود


ادامه شعر
دسته بندی: نفیسه سادات موسوی،

برچسب ها: شعر معاصر ، شاعران زن ، غزل معاصر ،

چشم می بندی و بغض کهنه ات وا می شود

دوشنبه 7 مهر 1393  •  دیدگاه ها : ()  

چشم می بندی و بغض کهنه ات وا می شود
تازه پیدا می شود آدم که تنها می شود

دفتر نقاشی آن روزها یادش بخیر
راستی! خورشید با آبی چه زیبا می شود

توی این صفحه؛ بساط چایی مادربزرگ...
عشق گاهی در دل یک استکان جا می شود...


ادامه مطلب
دسته بندی: دیگر شاعران، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: شعر معاصر ، غزل معاصر ،

تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی

شنبه 5 مهر 1393  •  دیدگاه ها : ()  

تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
 
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره فیروزه تراشی..


ادامه مطلب
دسته بندی: علیرضا بدیع، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: شعر معاصر ، غزل معاصر ،

پاییز می رسد که مرا مبتلا کند

شنبه 5 مهر 1393  •  دیدگاه ها : ()  

پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند

پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد، خدا کند


ادامه مطلب
دسته بندی: علیرضا بدیع، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: شعر درباره پاییز ، شعر معاصر ، غزل معاصر ،

جان شد از آن دشمن و دل شد از آن دوست

یکشنبه 30 شهریور 1393  •  دیدگاه ها : ()  

«جان» شد از آن دشمن و «دل» شد از آن دوست
نفرین به جان دشمن و نفرین به جان دوست

فرسود «رایگان» همه عمر و دم نزد
این گرده در تحمل بار «گران» دوست

ما فحش خورده ایم و همه کام برده اند
هرکس به قدر ظرفیت اش از دهان دوست!


ادامه مطلب
دسته بندی: حسین زحمتکش،

برچسب ها: شعر معاصر ، غزل معاصر ،

نیمی از جانِ مرا بردی ، محبّت داشتی

جمعه 7 شهریور 1393  •  دیدگاه ها : ()  

 نیمی از جانِ مرا بردی، محبّت داشتی
نیمِ باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی

بر زمین افتادم و دیدم به سویم می‌دوی
دستِ یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی


ادامه شعر
دسته بندی: دیگر شاعران، شعر عاشقانه، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: شعر معاصر ، غزل معاصر ،

تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم

سه شنبه 4 شهریور 1393  •  دیدگاه ها : ()  

نم باران نشسته روی شعرم ، دفترم یعنی
نمی بینم تو را، ابری است در چشم ترم یعنی

سرم داغ است، یک کوره تبم ، انگار خورشیدم
فقط یک ریز می گردد جهان دور سرم یعنی

تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستیم نابود شد، بال و پرم یعنی


ادامه مطلب
دسته بندی: مهدی فرجی، شعر عاشقانه، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: غزل معاصر ، شعر معاصر ،

می‌روم شاید کمی حال شما بهتر شود

سه شنبه 4 شهریور 1393  •  دیدگاه ها : ()  

می‌روم شاید کمی حال شما بهتر شود
می‌گذارم با خیالت روزگارم سر شود

از چه می‌ترسی؟ برو دیوانگی های مرا
آن‌چنان فریاد کن تا گوش عالم کر شود

می‌روم، دیگر نمی‌خواهم برای هیچ کس
حالت غمگین چشمانم ملال‌آور شود


ادامه مطلب
دسته بندی: دیگر شاعران،

برچسب ها: شعر معاصر ، شاعران زن ، غزل معاصر ،

ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا

شنبه 4 مرداد 1393  •  دیدگاه ها : ()  

ضربه خوردیم و شکستیم و نگفتیم چرا؟
ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟

جای "بنشین" و "بفرما" "بتمرگی" گفتند
ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا؟


ادامه مطلب
دسته بندی: دیگر شاعران،

برچسب ها: شعر معاصر ، غزل معاصر ، شاعران زن ، شادی صندوقی ،

تعداد کل صفحات ( 8 ) 1 2 3 4 5 6 7 ...
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات