دیگر نخواهد مرد حتی روز رستاخیز
شوری که در سر دارم از تو عشق بی پرهیز!
هرجا دیارت می شود دنیای من آنجاست
در چشم مولانا جهان یعنی همان تبریز
امشب که فرهادت در آغوش اجل خواب است
راحت بگیر آری ! تو هم در بستر پرویز
ادامه مطلب
دسته بندی: شعر عاشقانه،
برچسب ها: محمدعلی علیزاده ، شعر معاصر ، غزل معاصر ،